می گفت :
لیلی گم شده است
مجنون هم در دشت سر گردان است
می گفت :
از بیستون
صدای فریاد
هنوز هم به گوش می رسد !
نگاهم به حرفهای خسته در امواج
که بینوا جان می سپردند
و صفحه ی سپید سینما
آری !
لیلی باید گم شود
لیلی این لیلی نیست !
لیلی در خانه است
نه در چشم های هوسران !
لیلی شب و روز ناله کنان
و این لیلی
خدا می داند
در چه گردابی است ؟!
لیلی لیلی نیست
ای پرده ی سفید سینما !
***